سلام
چطورید!؟
منم خوبم خداروشکر!
هه! خدارو شکر رو که گفتم یاد ناظممون افتادم!
هر روز صبح میره سر همه کلاسا سلام احوال پرسی میکنه بعدشم میگه:خوبید؟!
بچه ها هم میگن :بله!
بعدشم ناظممون میگه: خب حالا برای اینکه حالتون خوبه خدارو شکر کردید!؟
بعدشم با کلی ذوق و شوق در کلاسو می بنده میاد تو کلاس میگه:
بزارید یه حکایت براتون بگم!
بعدشم مخ مارو میخوره!
امروزم باز اومده بود!
راستی امروز امتحان زبان داشتیم!
عجب امتحانی بود!
آسون بود ولی چون من نخونده بودم شدم 17.5
فدا سرم!
بزارید سوتی های شیوا رو بگم!!!
دیروز به شیوا گفتم دفتر ادبیاتم رو ببره خونه معنی درسا رو بنویسه!
به جاش من براش شارژ میگیرم!
می بینین چه رفقای پولکی دارم!؟!
اونوقت من دفتر سبزیجات خانومو تا تهش نوشتم!یه 25تومنی نداد بهم!!!
بگذریم!
چهره پلید و پولکی شیوا به همگی تون نشون داده شد!
حالا داشتم میگفتم...:
!!!
شیوا اومد بگه یه درسم برات اشانتیون مینویسم!
گفت: اتانشیون!!!
کلا امروز سوتی زیاد میداد!
بیشتر بگم آبروش میره!
راستی بچه ها دیروز به 1پارس بای سایت دادم!!!
دیگه باید برم بابای
نظرات شما عزیزان: